تو می دانی چقدر سخت است واژه انتظار برای دل کوچک عاشق من ؟
تو می دانی چندین جمعه است که آسمان اشکهایم را می شمارد ؟
تو می دانی در این هوای نم گرفته روزگار تا کی دلم باید از فراق تو بگیرد؟
تو می دانی در حسرت عطر نرگست چه شبهایی را با رویایت مست شدم ؟
مهدی جان این را بدان
خورشید تمام جمعه های من با نگاه تو طلوع خواهد کرد
و ماه من در انتظار امدنت به غروب نشسته است
پس بیا که چشمهایم در انتظارت ابری ست
غایب همیشه حاضر
می دانم روزی خواهی آمد .....